• وبلاگ : ارميا
  • يادداشت : كآخر دمي بپرس كه ما را چه حاجت است!
  • نظرات : 5 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلامدست منم بگيريد

    ...... اينجا براي از تو نوشتن هوا کم است::>دنيا براي از تو نوشتن مرا کم است::>::>اکسير من ! نه اينکه مرا شعر تازه نيست::> من از تو مي نويسم و اين کيميا کم است::>سرشارم از خيال ولي اين کفاف نيست::>در شعر من ، حقيقت يک ماجرا کم است::> تا اين غزل شبيه غزلهاي من شود::>چيزي شبيه عطر حضور شما کم است::> گاهي تو را کنار خود احساس مي کنم::>اما چقدر دلخوشي خوابها کم است::> چون هر آن غزل که نگفتم به پاي توست::>آيا هنوز آمدنت را ؛ بها کم است::>

    نامت . شوق شکوفتن غنچه هاي بي قرار دل را. ؟ سرشار مي کند؟ نامت. قدقامت نسيم است و . . اقتدار کوهسار. و من بي اعتنا به هياهوي کوچه هاي سنگي. طرب نامه نامت را.. در باور شکسته سکوت جاري مي کنم. اي شکفته چون بهار؟. . در باور پاييزي ام . ميخوانمت به لجه بومي دلم. در بي نهايت کهکشان. مي جويمت .. چونان آهوي سرگردان در دشت هاي دور؟ .. مرا به جرعه اي از جام نگاه خويش .. ميهمان ميکني؟؟ .. ميخواهم از مرور ياد تو. دريا شوم؟؟

    يا علي

    ربنـــــــا

    ، گشتم پا برهنه ،‌تمام نخلستانهاي بي كسي را گشتم ، تا اينكه دل گفت:‌ گشتم نبود نگرد نيست . خميده قامت و شكسته دل نشستم، زير هر نخل آوايي شنيدم، از روزن هر چاه ندايي برخاست كه: « نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند »

    به چه خيره شدي؟

    يتيمي ديدن دارد؟

    بگذار و بگذر .

    كدامين نوشدارو مرا از يتيمي مي رهاند؟

    هو المحبوب

    امروز براي ظهور او چه کرده ايم!؟ * * * براي ظهور کاري بايد کرد از نوعي ديگر * * * انتظار به اميد آبي هاي وصال شرار شوقي است که شعله در خرمن نا اميدي مي زند و آئينه ي آدينه را شراريست هميشگي. آنگاه که شوق ديدار، تاب انتظار را از کف دل مي ربايد اين برگ سبز مرهمي است بر تسلاي خاطر و خواهش و نيايش بر آستان دوست، تا رسيدن به سبزترين موعود * ** بي صبرانه منتظر حضور سبزتان هستيم* و اما بعد... بازگشت به عرصه وبلاگ نويسي بعد از دو سال و دو ماه * يا علي مدد

    سلام...

    طاعات و عباداتتون قبول... عيدتون هم مبارك...

    واقعا خيلي جالبه... راستش هفته ي پيش به طرز عجيبي توي كتابخونه ي مدرسه كتابي به اسم ارميا نظرمو جلب كرد كتاب رو كه آوردم خونه شروع كردم به خوندنش...

    وقتي تمومش كردم خيلي منقلب شده بودم چون ميشه گفت تقريبا از دوران جنگ و خلاصه دوران قبل از تولد خودم (1370)هيچ اطلاعي نداشتم...

    تا اينكه امروز از وبلاگ يكي از دوستان اسم ارميا رو ديدم و وارد وبلاگتون شدم...

    خيلي برام جالب بود خيلييييييييييي.......

    موفق و مويد باشيد

    التماس دعا

    يا علي

    + مهدي 
    ما شا الله اين تعبير يه چيز دبگه است!!

    حسن آمد به حُسن ذات و صفت

    کن نثار جمال او صلوات

    جــانـــا بـه حــــاجــتـي كـه تـو را هـسـت بـا خـــدا

    كآخر دمي بپرس كه ما را چه حاجت است!

    ايول! تعبير بسسسسسسسسسسسسسييييييييييار به جايي بود داداش!

    حال كرديم!

    ***

    بسسسسسسسسسسييييييييييييييااااااااااااااااار مسروريم كه توصيه هاي امت حزب الله و خلق الله موثر واقع شد و حضرت عالي بعد از چند روز آويزان كردن قلم (كيبور) دوباره دست به قلم (كيبورد) شدي!

    خدا تو و وبلاگتو براي همديگه و جفتتونو واسه من نگهداره! (حيف كه ممنوع الماچم كردي وگرنه...!)

    توصيه بهداشتي: هر چه زودتر اين قالب ... رو تغيير بده. ملت شب خوابشون نميبره!

    دوستون دارم!

    يا علي مددي

    كريم آل طاها امده به دنيا

    چشمتان روشن اي ال طاها

    ميلاد كريم اهلبت رو تبريك مي گم با تشكر

    اميدوارم موفق باشيد