سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 ● عین دیانت ماست! پنج شنبه 84 بهمن 27 - ساعت 7:40 عصر - نویسنده: ارمیا معمر

   این روزا یه سری تفکرات سیاسی هستش که خیلی برام درگیری ذهنی ایجاد کرده. همشو میریزم وسط دایره. از اونجایی که این محیط صرفا یه تریبون شخصی است و ممکن است صدایش تا دو تا کوچه اون ور تر هم نرود، شما هم این حرفا رو بیشتر با عنوان درددل از من بشنوید.

   انگاری بعضیا نمی خوان باور کنند که وارد جنگ شده ایم! بهتر بگم، خیلی وقته که وارد جنگ شده ایم؛ چه بخواهیم، چه نخواهیم! هنوز از اینکه ضربه بخوریم هراس دارند! یکی از مشکلات اساسی ما «غفلت از خصم» بوده و می باشد. متأسفانه پس از جنگ تحمیلی و بویژه در سال های اخیر، به علت موفقیت های ظاهری که در صحنه های سیاسی، اجتماعی، نظامی و... بدست آوردیم، خیلی از مدیران ما را از مطالعه و نگاهی ژرف درباره ی «خصم»، استراتژی او و ادواتی که در وقت مواجهه به کار می بندد غافل ساخت. طوری که امروز بعد از 17 سال از گذشت جنگ تازه کسی مثل احمدی نژاد پیدا شده که با برنامه وارد میدان نبرد شده است. نهااااااااایت نگرانی دولتمردان و نمایندگان مجلس ما این بود که مبادا دشمن ضربه ی مهلکی به ما بزند! کمتر به این فکر کردند که چطور می شود به دشمن ضربه زد و به قولی بازی را به ‌«زمین حریف» کشاند! تا هم مطمئن باشیم که گل نمی خوریم و هم در صورت اشتباه حریف به او گل هم بزنیم! البته نمی شود خیلی هم خارج از انصاف قضاوت کرد. واقعا کار آقای خاتمی در زمان خودش مشابه همچین حرکتی بود. با آن بحث گفتگوی تمدن هایش؛ که خیلی زیرکانه بازی را از زمین خودی به «وسط میدان» کشید! اما امروزه غرب نشان داده که قواعد گفتگو را به راحتی زیر پا می گذارد؛ زیرا می داند اگر بخواهد پای میز مذاکره ی بدون پیش شرط بنشیند، شکست خواهد خورد!

من به آقای خاتمی پیشنهاد می کنم اولاً به نشانه اعتراض نسبت به حمایت سران کشورهای اروپائی از چاپ کاریکاتورها، از مسئولیت موسسه بین المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها استعفا بدهند، ثانیاً یک نامه سرگشاده برای سران کشورهای اروپائی که اینقدر برای نظریه ایشون بَه بَه و چَه چَه کردند بنویسند و بگویند پس چی شد؟ این بود اون حمایتی که شماها کردید از گفتگوی تمدنها؟ دیگه ازین بدتر میشد به فرهنگ و تمدن اسلام اهانت بشه و شما ها هم حمایت کنید؟

   متأسفانه یک سری عناصر محافظه کار در داخل به این فکر بودند که دشمن از ما تعریف کند، تا بگویند: «ببینید چقدر ما قدرتمند شده ایم!!!» مثل این گزارشگرهای فوتبال (امیدوارم به عادل خان و دوستانش برنخورد!) که پس از بازی به سراغ مربی حریف می روند و می پرسند: «تیم ما را چطور ارزیابی کردید!؟ و از کدام بازیکن ما بیشتر خوشتان آمد!؟» مربی تیم حریف هم که سرمست از پیروزی می باشد می گوید: «خب البته تیم شما، تیم دست و پا بسته ای نبود و یک حریف قـــــــدددرررتـــمممنننددد برای ما بود!!! ما فکر نمی کردیم که بتوانیم اینقــــــــــــــدر به شما گل بزنیم و...!» و آخر سر هم می گفت: «از بازی (مثلا) پیرپکاجکی خیلی خوشم اومد.» و بعد گزارشگر با صحبت هایش طوری القا می کند که هرچند از تیم حریف باختیم! اما بچه های ما بد بازی نکردند! و گاهی اوقات هم شکست های قبلی تیم را که از تیم های ضعیف هم بوده، به نحوی لاپوشی می کنند!
   از زمین فوتبال بیایم بیرون! ... اسماعیل شفیعی سروستانی در کتاب استراتژی انتظار / ج اول، «خصم» را به 4 دسته تقسیم بندی می کند:
   الف) خصم آشکار و رویارو با ادوات جنگی آشکار (مثل جنگ های نظامی)
   ب) خصم آشکار با ادوات جنگی پنهان (که امروزه می توان از استفاده ابزاری کردن از آژانس بین المللی انرژی اتمی، شورای امنیت و... به عنوان مصادیق بارز این نوع خصومت نام برد.)
   ج) خصم پنهان با ادوات جنگی پنهان (مانند نفوذ خائنان و خودفروخته های داخلی، به اصطلاح منورالفکرانی که عده ای را به تاریکی می کشند و روحیه جهادی آن ها را خفته نگه می دارند و رعب و وحشت دشمن را در دلهاشان قرار می دهند. و ای عجب که همه وقت سر در پی کشف دشمن داریم، اما گمان کردیم تنها آنکه با زره پوش و کلت می آید دشمن است!)
   د) خصم پنهان با ادوات جنگی آشکار (مثل تهاجم فرهنگی و...)
   حال به نظر شما توهین به پیامبر اسلام صل الله علیه و آله در کدامیک از دسته بندی های فوق قرار می گیرد؟
   مسلما ً گزینه های الف و ج درست نمی باشند. بین ب و د کدام یک صحیح است؟ باید توجه کرد در این قضیه دشمن خود را پشت دیوار به اصطلاح آزادی بیان مخفی کرده است. پس با وجود اینکه همه می شناسندش باز مخفی است! از طرف دیگر ابزاری که از آن استفاده کرده بیشتر از یک بمب اتم سر و صدا ایجاد کرده است! پس آیا می توان نتیجه گرفت که این نوع خصومت از نوع خصم پنهان با ادوات جنگی آشکار (گزینه د) می باشد؟
   سوال بعدی: چرا این کار را کرد؟ اولین پاسخ به طور قطع همان کینه و خصومتی است که از اسلام دارد. و اصلا هم این عملش جای تعجب ندارد! مگر تا به حال دست به چنین اقداماتی نزده است؟ آخرین کارش هم انتشار قرآن قرن 21 تحت عنوان  (الفرقان الحق) بود. یک کتاب شیطانی که بسیار خطرناک تر از انتشار کاریکاتورهای توهین آمیز می باشد. اما چرا مسلمانان این اندازه که الان دارند به این عمل زشت و کثیف اعتراض می کنند و خشم خودشان را نشان می دهند، در مقابل انتشار چنین قرآنی سکوت اختیار کردند!؟!؟!؟ واقعا چرا!؟
   و اما پاسخ دومی که می توان داد، ایجاد یک جنگ روانی بین اسلام و غرب می باشد. کاری که باعث کم شدن قوای فکری مسلمانان می شود و احتمال به اشتباه افتادن آن ها را افزایش می دهد. و غرب می تواند از این فرصت استفاده کند و به آن ها و بخصوص به ایران گل بزند!
   پاسخ سوم هم انحراف افکار عمومی جهان از قضیه ی افسانه ی ساختگی هولوکاست می باشد! بعضی ها می گویند خواستند با این کارشان توپی را که احمدی نژاد به زمین آن ها پرتاب کرده است را به زمین ما برگردانند. هرچند که این هم جواب جالبی به نظر می رسد، اما کامل نیست! بهتر اگر بخواهیم بگوییم همان ایجاد جو تشنج و درگیری و جنگ روانی می باشد. بزارید با همون مثال فوتبال منظورم را بهتر برسانم. این تیم های عربی را دیده اید که برای وقت کشی یا خراب کردن روحیه بازیکنان حریف چه کار می کنند!؟ هنگامیکه کوچکترین خطایی رویشان صورت می گیرد به شدت تمارز می کنند و طوری نشان می دهند که به شدت آسیب دیده اند! یا مثلا به بازیکنان تیم حریف به زبان خودشان فحش و ناسزا می دهند!!! با دیدن چنین صحنه هایی چقدر حرصتان درآمده است!؟ تا به حال بسیار شنیده ایم که بر و بچه های تیم ملی فوتبال بعد از بازی با این عرب ها به شدت عصبانی بوده اند! وقتی ازشون علت را جویا می شدند، می گفتند که بازیکنان تیم حریف یا بعضی تماشاچی نماها به زبون فارسی فحش و دری وری نثارشان کرده اند!! این عمل غرب را هم می توان به این کار عرب ها در بازی فوتبال تشبیه کرد! شاید بشود گفت بهترین راه مقابله با این جنگ روانی عدم درگیری تن به تن با حریف می باشد! نباید زیاد تو دست و پای حریف رفت. باید بازی را باز کرد. با پاسکاری های پی در پی و با ایجاد یک نظم و وحدت یکپارچه بازی را دراختیار گرفت. در حال حاضر دشمن اصلی و درجه ی یک غرب، ایران و بعد از آن حماس و حزب الله و بعد عراق و سوریه می باشد. ولی ما باید بازی رو باز کنیم و تمام کشورهای اسلامی رو به بازی بکشونیم! این روزها دیگر کشورهای اسلامی به شدت گرم شده اند! ولی هنوز با ما در یک جبهه ی واحد جمع نشده اند! بایستی توپ را به آن ها نیز پاس داد! باید تا دیر نشده عرب ها را به بازی گرفت! چون ممکن است دیگر به این زودی ها همچین موقعیتی پیش نیاید که این خیل عظیم مسلمان این چنین به پا خیزند.
   جا دارد اینجا از آقای احمدی نژاد پرسید مگر شما نگفتید که بیش از 20 پیشنهاد دیگر هم دارید!؟ و تا به حال تنها دو سه تا از آن ها را رو کرده اید!؟ (دعوت از همه کشورها برای مشارکت در فناوری هسته ای ایران، سوال درباره افسانه هولوکاست و طرح حقوق بشر) خب! فکر نمی کنید الان بهترین موقعیت است که با یک پیشنهاد، شبهه یا سوالی شبیه هولوکاست بار دیگر هم غرب را به چالش بکشیم و هم یک جبهه ی بزرگ و واحد اسلامی متشکل از همه ی کشورها و ملت های مسلمان در برابر غرب ایجاد کنیم؟ وظیفه ی ماست که فرماندهی این جبهه را برعهده بگیریم. من نمی دونم چه پیشنهادی می توان ارائه کرد. ولی با این عقل ناقصم به شدت کمبود همچین جبهه ی واحدی را احساس می کنم. حیف است که حالا که خشم مسلمین بالا گرفته از آن برای ضربه زدن هرچه کوبنده تر استفاده نکنیم. الان مسلمین هر یک از کشورها (اسلامی و غیر اسلامی) به تنهایی دارند اعتراض می کنند و به سفارتخانه های دانمارک و... حمله می کنند. بایستی از این انرژی فوق العاده ی پتانسیلی که الان به یک انرژی عظیم جنبشی تبدیل شده است، هر چه سریعتر استفاده کرد. و ضربه ی دیگری به دشمن وارد کرد. تا بفهمد چه اشتباه بزرگی مرتکب شده و چه کار احمقانه ای انجام داده است. شاید با یک حرکت مناسب بتوان از این ریسک بزرگ غرب استفاده کرد و او را کیش کرد! ... نمی دونم! ... واقعا نمی دونم! ... چون من یک کارشناس مسائل سیاسی نیستم! اما احساسم به من می گوید شاید بتوان از داخل جنگ اعراب و اسرائیل در دهه 70 ، 80 میلادی چیزی پیدا کرد!!! یا مثلا تشکیل گروهک القاعده که از جانب خود غرب صورت گرفته و آن ها خودشان این گروهک را تجهیز کرده اند و به این وسیله اعراب و مسلمانان را در جهان بدنام کرده اند؛ و یا دست داشتن صهیونیستها در عملیات های تروریستی 11 سپتامبر یا .... ندااااااانم! ... خلاصه اینکه امیدواریم و دعا می کنیم که هرچه سریعتر این صهیونیستهای کافر از طرف خود ما، «کیش و مات» بشوند! ... والسلام! ... ببخشید که زیاده شد!

 


* * *

 

پی نوشت:

(1) من خودم تا چند ماه قبل از اینکه دکتر احمدی نژاد بحث هولوکاست را راه بیندازد، چیز زیادی از آن نمی دانستم. تا اینکه خانم دیافه ما رو آگاه کردند! اونایی که می خوان خیلی خلاصه و مفید درموردش اطلاعات بگیرند هولوکاست1 و صهیونیزم رو بخونند!

(2) به نظرم کسانی که در مقابل انتشار کاریکاتورهای توهین آمیز به پیامبر اسلام صل الله علیه و آله سکوت اختیار کنند، دست کمی از اعضای انجمن حجتیه (که قائل به انتشار ظلم در جهان هستند) و همچنین بهایی ها ندارند! کمترین کاری که می تونیم انجام دهیم اینه که برای این طومار اینترنتی تا جایی که درتوانمون هست امضاء جمع کنیم. چون طرف مقابل هم طوماری با تعداد امضاهای بیشتر از مال ما درست کرده است. پس فرصت رو از دست ندهید!

(3) هیچ وقت حرف سید صالح رو فراموش نمی کنم که روز دوشنبه ی قبل از دور دوم انتخابات گفت: «بچه‌ها! خطر در کمین است. خودتان و ما را بدبخت نکنید. رأی دادن به احمدی‌نژاد مساوی زجر و زحمت حزب‌الله است. باید چهار سال هر روز و هر ساعت فکر کنیم، برنامه‌ بریزیم، اجرا کنیم، تصحیح کنیم، تبلیغ کنیم، تولید کنیم، توزیع کنیم و مدام زیر نگاه منتقدان بی‌صفت نامسلمان بشنویم که این‌ها جوانند و کارآمدی ندارند و احمقند و متعصبند و متحجرند و و و ... »

و در آخر هم گفت: «امتحان سختی است. اگر با حسین نباشی، لاجرم یزیدی هستی. خطرات زیادی دارد رأی دادن به احمدی‌نژاد که بیش از این در این روزها صلاح نیست بگویم. ما ناگزیر از این انتخابیم. به احمدی‌نژاد رأی بدهید. اما مردم کوفه را از یاد مبرید! دوازده هزار رقعه نوشتند که: «حسین بیا!» و سرش را به شام فرستادند و هلهله می‌کردند!»

(4) اینکه بعضی از حضرات بخواهند مرجع تقلید بشوند، چیز بدی نیست؛ امّا....

(5) خواندن این مقاله هم خالی از لطف نیست!

(7) برای اطلاعات کامل تر درمورد قرآن قرن 21 (الفرقان الحق) کلیک کنید. با تشکر از سرکار خانم م.اکبری که زحمت این مجموعه را کشیدند.

 


* * *

 

حرف آخر: (اونایی که لهجه لُری بلدن با این لهجه بخونن)

«دلخور یزیدُم یا ابولفضل!»

 

 

حیدر مدد


 

نظرات شما ( )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 103 فروردین 30

d
خانه c
d سجل c
d
نامه رسون c


خانه‌ی دوست کجاست!؟


به ذره گر نظر لطف بوتراب كند /// به آسمان رود و كار آفتاب كند


همسر مهربان
عرفه (حسین آقا)
عمداً (مهدی عزیزم)
مختصر (روح‌اله رحمتی‌نیا)
ترنج
راز خون (سجاد)
مشکوة
لب‏گزه
دیاموند

 


ارمیا نمایه

امام مثل بقیه نبود. با همه فرق می‌کرد. امام مثل هوا بود. همه آن ‌را تجربه می‌کردند. به نحو مطبوعی، عمیقاً آن ‌را در ریه‌‌ها فرو می‌بردند. اما هیچ‌‌وقت لازم نبود راجع به آن فکر کنند. هوا ماندنی است. امام دریا بود. ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب ندارد. امام مثل آب بود. ماهی‌‌ها به‌‌‌جز آب چه ‌می‌دانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه زمینی که آرام‌تر از دریاست، شروع می‌کند به تکان‌خوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه می‌شد نوشت که به ‌نحو ناجوری دست و پا می‌زند. تنش را به زمین می‌کوبد. گاهی به اندازه طول بدنش از زمین بالاتر می‌رود و دوباره به زمین می‌خورد. علم می‌گوید ماهی به خاطر دورشدن از آب، به دلایلی طبیعی، می‌میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می‌کند که ماهی از بی‌آبی به دلایلی طبیعی نمی‌میرد. ماهی به‌خاطر آب خودش را می‌کشد!

ارمیا / رضا امیرخانی


نوشته‌های قبلی
هفتای‌اول( بهمن83 تا آذر84 !!!)
هفتای‌دوم( آذر84 تا بهمن84)
هفتای‌سوم( بهمن و اسفند84)
هفتای‌چهارم(فروردین‏واردیبهشت 85)
هفتای‌پنجم( اردیبهشت و خرداد 85)
هفتای‌ششم( خرداد و تیر85)
هفتای‌هفتم( تیر و مرداد85)
هفتای هشتم(شهریورتاآبان85)
هفتای نهم( آبان 85 تا آخر 86)
هفتای دهم(بهار،تابستان و پاییز87)
هفتای یازدهم(اسفند87 تا مهر88)

 


آوای ارمیا


 


جستجو در متن وبلاگ


 


کل بازدیدها: 307430
بازدید امروز: 9

بازدید دیروز:15


اشتراک در خبرنامه
 
با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ باخبرشوید.