سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 ● پدر دوشنبه 90 اسفند 15 - ساعت 7:22 عصر - نویسنده: ارمیا معمر

پدر بخشنده‌ای بی‌منت است که کریمان عالم مدیون اویند!

پدر تکیه‌گاهی استوار است که کوه‌ها به پشتوانه او سرپا ایستاده‌اند!

پدر حافظی مقتدر است که خود آماج بلاهاست!

پدر سر پنهانی است که پشت هر مخلوقی قرار دارد! آنرا که پدر نباشد جان نباشد حتی اگر زیست کند؛ و آنرا که پدر باشد زنده است حتی اگر شیئ باشد!

پدر واژه بی‌انتهایی است که می‌تواند پشت تمام کلمات عالم بنشیند و به آن هویت بخشد!

گویی هرکه را پدر باشد نامدار عالم است!

پدر خاک ... پدر آب ... پدر باد ... پدر آتش ... پدر عشق!

پدر فیزیک ... پدر شیمی ... پدر ریاضی ... پدر فلسفه ... پدر منطق ... پدر نجوم ... پدر حکمت!

پدر من ... پدر تو ... پدر خانه ... پدر مادر!

پدر کوه ... پدر رود ... پدر جنگل ... پدر دشت ... پدر گندم ... پدر نان!

پدر نان...

پدر ... نان ... بابا ... بابا ...

بابا

نان

داد...!

بابا!

اولین کلمه‌ای که یاد گرفتیم بگوییم و اولین کلمه‌ای که یاد گرفتیم بنویسیم!

* * *

و اکنون فرزندی که 295 روز است پدرش را نبوسیده؛ فرزندی که تلقین به کسی گفت که خود از او شهادتین را آموخته بود!
فرزندی که صورت به صورت پدرش گذاشت و نمی‌داند چرا صحنه‌ی کربلا در نظرش مجسم شد!؟
فرزندی که هنوز بوی کافور از مشامش بیرون نرفته ولی هنوز مرگ پدر را قبول ندارد.
چون هنوز زنده است، هم آن فرزند و هم آن پدر.
که اگر مرده بود اکنون من نیز مرده بودم.
پس زنده‌ام چون پدرم زنده است...

صلوات و فاتحه برای شادی روح همه‌ی پدر و مادرای از دنیا رفته فراموش نشود.

حیدر مدد


 

نظرات شما ( )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 103 فروردین 9

d
خانه c
d سجل c
d
نامه رسون c


خانه‌ی دوست کجاست!؟


به ذره گر نظر لطف بوتراب كند /// به آسمان رود و كار آفتاب كند


همسر مهربان
عرفه (حسین آقا)
عمداً (مهدی عزیزم)
مختصر (روح‌اله رحمتی‌نیا)
ترنج
راز خون (سجاد)
مشکوة
لب‏گزه
دیاموند

 


ارمیا نمایه

امام مثل بقیه نبود. با همه فرق می‌کرد. امام مثل هوا بود. همه آن ‌را تجربه می‌کردند. به نحو مطبوعی، عمیقاً آن ‌را در ریه‌‌ها فرو می‌بردند. اما هیچ‌‌وقت لازم نبود راجع به آن فکر کنند. هوا ماندنی است. امام دریا بود. ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب ندارد. امام مثل آب بود. ماهی‌‌ها به‌‌‌جز آب چه ‌می‌دانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه زمینی که آرام‌تر از دریاست، شروع می‌کند به تکان‌خوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه می‌شد نوشت که به ‌نحو ناجوری دست و پا می‌زند. تنش را به زمین می‌کوبد. گاهی به اندازه طول بدنش از زمین بالاتر می‌رود و دوباره به زمین می‌خورد. علم می‌گوید ماهی به خاطر دورشدن از آب، به دلایلی طبیعی، می‌میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می‌کند که ماهی از بی‌آبی به دلایلی طبیعی نمی‌میرد. ماهی به‌خاطر آب خودش را می‌کشد!

ارمیا / رضا امیرخانی


نوشته‌های قبلی
هفتای‌اول( بهمن83 تا آذر84 !!!)
هفتای‌دوم( آذر84 تا بهمن84)
هفتای‌سوم( بهمن و اسفند84)
هفتای‌چهارم(فروردین‏واردیبهشت 85)
هفتای‌پنجم( اردیبهشت و خرداد 85)
هفتای‌ششم( خرداد و تیر85)
هفتای‌هفتم( تیر و مرداد85)
هفتای هشتم(شهریورتاآبان85)
هفتای نهم( آبان 85 تا آخر 86)
هفتای دهم(بهار،تابستان و پاییز87)
هفتای یازدهم(اسفند87 تا مهر88)

 


آوای ارمیا


 


جستجو در متن وبلاگ


 


کل بازدیدها: 307068
بازدید امروز: 10

بازدید دیروز:12


اشتراک در خبرنامه
 
با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ باخبرشوید.