سبحانک یا الله، تعالیت یا رحمن، اجرنا من النار یا مجیر
سبحانک یا رحیم، تعالیت یا کریم، اجرنا من النار یا مجیر
...... .. ...، ...... .. ....، اجرنا من النار یا مجیر
.
.
.
شمارش معکوس برای تقدیر یک سال! استرسی بدتر از استرس شبای امتحان! و دلهرهای شدیدتر از دلهرهی شنیدن خبرای مهم! شاید برای همه... حتی ملائکه! و سوال مشترکمون: چی میخواد بشه؟
سبحانک یا لا اله الا انت
الغوث
الغوث
خلصنا من النار یا رب...
تصور اینکه دور تا دورم آتشه برام وحشتناکه! چه برسه به لمس کردنش! شهری که توش زندگی میکنم آتشه؛ محلی که توش کار میکنم آتشه؛ خونهای که توش زندگی میکنم؛ لباسی که میپوشم؛ حتی غذایی که میخورم... چشام پر از آتشه؛ گوشام آتشه؛ زبونم، دستام، پاهام، ذهنم، ... حتی، حتی ... نه! قلبمم تو آتشه؟؟
خیلی میترسم! خیلی ... یعنی چی میخواد بشه؟ ... خدا! ... اجرنا من النار یا مجیر...
خدا رو شکر نگفتن کدوم شب شب اصلیه! وگرنه خیلیا اون شب از ترس سکته میکردن!
وایسا ببینم! نگفتن کدوم شب، شب قدره؟ پس اون چی بود که گفتن: لیلة القدر هی الفاطمه...؟
پی نوشت:
یک) به جای یک سالش بگذارید سه سال...
دو) من موندم تو کار اون بدبختی که با چنین استرس و دلهرهای، درست در زمان بررسی پروندهها، اون زمانی که پیشنویس مقدرات همهی عالم -از جمله خودش- رو نوشته بودند؛ زد و فَرقِ تعیین کنندهی مقدرات و امضاء کنندهی پروندهها رو دو نیم کرد. با شمشیر زهرآگینی که هزار درهم بابت زهرش داده بود، هزار درهم برای شمشیرش...
عشق علی، عاشق علی، معشوق علی
حق علی و مشق علی سرمشق علی
لیلة القدر است ملاقات علی شد با علی
میزبان باشد علی؛ مهمان علی، هو یا علی
سه) شنیدم تو نجف دارن یه صحن میسازن به نام صحن حضرت زهرا (سلاماللهعلیها). دستشون درد نکنه! ایشالا یه روز هم ...
کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا(س) هم زیارتگاه داشت
حیدر مدد