• وبلاگ : ارميا
  • يادداشت : سپتامبر 1976 - شب قدر
  • نظرات : 2 خصوصي ، 18 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    هوالحبيب


    خدايا ! خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغاي کشمکشهاي پوج مدفون نشوم . ( شهيد چمران )


    از چمران چه مي خواهي بگويي ؟ چه تعريفي از شخصيتش داري ؟ مي خواهي بگويي يک نابغه بود ؟ يک متفکر بزرگ بود ؟ يک نويسنده ماهر ؟ يک طراح بزرگ عمليتهاي نامنظم و چريکي ؟ دکتراي فيزيک داشت ؟ مي خواهي بگويي اگر بود الان ايران ابرقدرت انرژي هسته اي دنيا بود ؟ مي خواهي بگويي وقتي موقعيت پاوه خطرناک بود و همه شهر در دست دشمن و کسي جرات نمي کرد به پاوه نزديک شود ، او بود که رفت و شهر را از بند محاصره نجات داد ؟ حيف ...... حيف که رخت دنيا بر قامتش کوتاه بود.



    آدمهايي که جاي قلب در سينه آتش دارند اهل يک جا ماندن نيستند . چمران هم يکي از آنان بود که چون نسيم وزيدن گرفت و هر جا صداي مظلومي بلند بود بسويش شتافت . به لبنان رفت و يار امام موسي صدر شد . در بيروت مبارزه با صهيونيست را آغاز کرد . مبارزاتش را تا آنسوي مرزهاي فلسطين هم ادامه داد و در ايران زيباترين حماسه ها را آفريد .و......


    اين آخرين دستنوشته هاي اوست :


    " اي قلب من ! اين لحظات آخرين را تحمل کن ...... به شما قول مي دهم که پس از چند لحظه ، همه شما در استراحتي عميق و ابدي آرامش بيابيد... "


    و پس از آن دهلاويه آزاد شد و چمران همان جا آسماني.....


    خنک آن قمار بازي که بباخت هر چه بودش


    نماند هيچش الا هوس قمار ديگر