اون بالاخره خواهد مرد
آيا انتظار مرگ براي او با انتظار كسي كه شاهرگ خود را بريده است متفاوت است؟
سخت تر از اون حال ماست که اينها رو ببينيم و به هر دري بزنيم تااون بفهمه زندگي با همه تلخي هايش زيباست..
ولي اون سعي داره کار خودشو انجام بده
سختر از اون حال کسي که در طول سالهاي زيادي اين چيزها رو مي بينه و ...
به حجره ما هم سري بزنيد.
سلام
سخت تر اينكه هنوز انسان بودن را تجربه نكرده باشيم.
التماس دعا
حلق آويزي كه جان از بدنش به در نميرود..
نه اين سخت نيست
اين سخت است كه در هنگامي كه زبري حلقه را به دور گردنش احساس ميكند پشيمان است،شرمنده است،بي آبروست،افسوس ميخورد كه زندگاني اينقدر زيبا ودلنشين بود ولي من دركش نكردم!افسوس ميخورد كه چرا زندگي همچو سيبش را با پوست گاز نزد؟!
با خود ميگويد چرا خودم را باختم ،چرا خودم را فروختم،چرا...؟
قصد خودكشي داشت...!اي كاش به حرف دلش گوش داده بود..
درضمن اين ما هستيم كه همه چيز را براي خودمان سخت ميكنيم در حالي كه هيچ سختي وجود ندارد!
ياعلي