سلام عزييييييييييييزم
كجا بودي كه چشمان من همچون يعقوب در فراغت گريان نشد و خون نباريد
كجا بودي كه ورد زبانم همچون مجنون نام تو نگشت
كجا بودي كه ...
كجا بودي ...
بابا دلمون كه برات تنگ شده بود!
...
به به .....
دير اومدي و برو بچي كه قرار بود برات گاو گوسفند بكشند خسته شدند و رفتند
اما داداش گاو و گوسفند ميخواي چيكار خودم نقش همه شون رو برات بازي ميكنم
ارميا جان زييييييييييبا بود مثل هميشه
عاشق زاويه ديدتم داااااش
خب حالا اومدي كه بموني يا نه همچنان به ستاره سهيل بودن خود ادامه ميدهيد ...
اگر بموني كه خرسندمون ميفرمائيد و همچنين مستفيض مان از فيوضات خود
اما اگر كرشمه اي آمده ايد و قصد فرار مجدد داريد كه بايد به عرض برسونم كه ...
اما خارج از شوخي
كاش اونقدر فهمم ميرسيد كه چشم انتظارش بشم چشم انتظار او كه همه خوبي هاست
گاهي وقتا با خودم فكر ميكنم كه به نيومدنش دارم خو ميگيرم
گاهي وقتا بدجوري تو خودم ميرم و هي با خودم ميگم من براي چي بايد از آقا خوشم بياد و منتظر چه چيزي بايد بشم منتظر يك فرد محبوب كه بياد يا منتظر يك اتفاق .....؟
ميدوني؟ به نتايجي هم رسيده م ها ولي تو وب خودم اونم بعدا ً ميگم فعلا دوست دارم تو وب تو بمونم خب دلم تنگ شده ديگه خيلي وقته اينجا نيومده بودم البت اومده و بودم و بي صاحب خونه خونه ت كم صفا بود ميومدم و با حسين حال ميكردم
راستي ارميا يذبك يادته؟
يك كم مشكوك شده خيلي وقته ازش هيچ خبري نيست دعا كن تا بعد نوروز ببينيمش وگرنه ....
.....