• وبلاگ : ارميا
  • يادداشت : عشرتگه خورشيد - ادامه از لوح دل!
  • نظرات : 6 خصوصي ، 40 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    به نام خدا...با سلام...راستش اين روزها به وبلاگ شما زياد سر مي زنم و فكر كنم افتخار آشنايي با اينجا هم برايم از طريق دوست شهيدتون ايجاد شد!!...هرحرفي كه از ايشان مي نويسيد تا چندين روز همه افكارم را مغشوش مي كند...قصد نداشتم اينجا اينها را بنويسم اما ديدم اگر بنويسم حداقل خودم سبك مي شوم...به دوستتون سفارش كنيد ماراهم كه انشاالله خيلي زود رفتني ميشيم را دريابند...من كتاب ارميا را هنوز نخواندم اما نوشته هاي آقاي اميرخاني برايم خيلي جذاب هستند و دوستشان دارم...راستي يك چيزي ..ما كه از بچگي اسم بچه مسلمون را يدك ميكشيم چرا اينقدر عقبيم؟؟؟؟....ودرآخر التماس دعا
    پاسخ

    دي شيخ با چراغ همي گشت گرد شهر /// کز ديو و دَد ملولم و انسانم آرزوست! /// گفتند: يافت مي نــَشـَـوَد، گشته ايم ما ! /// گفت: « آنچه يافت مي نــَشـَـوَد » آنم آرزوست! /// دفعه ي قبل يادم رفت جمله مو اصلاح کنم: « از بچگي صفت بچه مسلموني منو يدک کشيده! » /// التماس دعا /// حيدر مدد