هوالحبيب
سلام . از روزي كه اين پست رو گذاشتيد دارم فكر مي كنم كه چي براتون بنويسم كه در خور مقام و منزلت اين شهيد بزرگوار باشه . آقا جواد آدم بزرگي بوده خيلي بزرگ و از وقتي كه مثل نسيم توي زندگي من وزيدن گرفت با خودش دنيا دنيا بركت به ارمغان آورد . قصه حضورش توي زندگي من خيلي مفصله . همين قدر بگم من تقريبا يك سال بعد از شهادت با ايشون آشنا شدم . راستش امروز اومدم از يكي از جلوه هاي حضور اهوراييش توي زندگيم براتون بگم . هفته گذشته بود كه رفته بودم بهشت زهرا براي زيارت مزارش . وقتي وارد قطعه 50 شدم از دور ديدم دو تا آقا كنار مزار آقا جواد نشستن . صلاح نديدم برم جلو . با خودم گفتم همين نزديكي روي يه صندلي مي شينم تا اونها برن بعد من مي رم سراغ آقا جواد . همون نزديكي يه جايي رو پيدا كردم و نشستم و همه حواسم به مزار شهيد حسن زاده بود هر چي صبر كردم ديدم انگاري آقايون قصد رفتن ندارند . كلافه شده بودم . دلنگران مامان و بابا بودم كه قطعه كناري كنار مزار مامانبزرگ منتظرم بودن . ديگه داشت دير مي شد رو كردم به مزار آقا جواد و گفتم : مثل اينكه قسمت نيست امروز خدمت برسم با اجازه اين شاخه گل ناقابل رو تقديم همين شهيدي مي كنم كه كنار مزارش نشستم . سرم رو آوردم پايين و ...... انگاري برق منو گرفت . باورم نمي شد . بغض گلومو گرفته بود .باور نمي كردم كه 20 دقيقه است كنار مزار فاطمه نشسته ام . فاطمه از دوستان دوره راهنمايي من بود كه وقتي رفت مدتها دنبال مزارش گشتم اما پيداش نكردم و اونروز به بركت آقا جواد ...... .
شهدا هميشه باعث بركت و خير هستند . منم از وقتي با آقا جواد آشنا شدم زندگيم سرشار از خير و بركت شده . پيدا كردن فاطمه براي من يه معجزه بود . يه اتفاق باورنكردني .
خدايا معرفت شناخت شهدا رو به همه جووناي اين مملكت عنايت بفرما
خدايا ما رو رهروان خوبي براي شهدا قرار بده ....