تو رفتي وبي تو
تمام خاطره هامان
ز مرگ مي نالند!
و اشک هاي زلالم
ز چشمهاي سياهم
هنوز مي بارند!
تو رفتي و بي تو
سحر شد و تکرار
اذان شد وافطار
و چاي داغ
و دو خرما
که نذر مي دادند!
آه پدر چه حيف شد که تنها دو سال تو را داشتم.
خوش به حال ارميا که سي سال از شعرهاي تو حکمت آموخت و از مردم داريت اخلاق را...
پدر اينجا فقط جاي تو خاليست.فقط جاي تو...
لطفابراي سلامتي روح اين بزرگوار فاتحه اي بفرستيد.