سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 ● نوروز حسینی دوشنبه 84 اسفند 29 - ساعت 10:0 عصر - نویسنده: ارمیا معمر

(1)

هفت سین انتخابی از آیات قرآن

سَلَمٌ عَلَی إلْ یاسِینَ * درود بر پیروان الیاس (صافات / 130)

سُبْحانَ الـَّذی خَلَقَ الاَزْواجَ کُلَّها مِمَّا تُنبِتُ الاَرْضُ وَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لایَعْلـَمونَ * منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید، از آنچه زمین میرویاند، و از خودشان (آدمیان)، و از آنچه نمیدانند. (یس / 36)

سَنَفْرُغُ لَکُمْ أیُّهَا الثَّقَلانِ * ای جن و انس، زودا که به شما بپردازیم. (رحمن / 31)

سُنَّةَ اللهِ الَّتی قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْدیلاً * سنت الهی از پیش همین بوده، و در سنت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت. (فتح / 23)

سُورَةٌ أنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أنْزَلْنا فیها آیاتٍ بَیِّناتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرونَ * (این) سوره ای است که آنرا نازل و آنرا فرض گردانیدیم و در آن آیاتی روشن فروفرستادیم، باشد که شما پند پذیرید. (نور / 1)

سَیَذَّکِّرُ مَنْ یَخْشَی * آن کس که ترسد، به زودی عبرت گیرد. (اعلی / 10)

سَلَمٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ * (آن شب) تا دَمِ صبح، صلح و سلام است. (قدر / 5)


* * *

(2)

بهار

   سخن با نام زیبا آفرین آغاز بنمایم که او ربّ جمیل است و کریم است و رحیم است و به مخلوقات خود بسیار وهّاب. سپس یادی کنم از حجّتِ بر حقّ آن خالق که مکشوف است در دل ها و در جان ها؛ اگرچه جـِسم دنیایی آن حضرت بُوَد از چَشم دنیا دوستان غایب.

   بهاری است جلابخش! کجایید!؟ بیایید و ببینید صمیمیت و زیبایی این فصل نکو را که در اقلیم زمان بهتر از این فصل نباشد. تو اگر چند نظر در چپ و در راست کنی، نیک بیابی که طبیعت شده زیبا و تحوّل شده پیدا به زمینی که در اوییم و زمانی که در آنیم. سپس ای دوست بیندیش در این خاک مکدّر که چه سان گُلبُن رنگین ثمر آورده و سرسبز شده است و نظری کن تو به رسوایی سنگی که همان است که بود.

   بهار است. کجایید؟ بیایید و ببینید خداوندیِ حق را به در و دشت. سپس از ته دل بانگ برآریم که معبود عظیم است و خداوند جلیل است و مُنزه بُوَد از شُبهه و نُقصان. معاد است در این گاه و وصال است در این هنگ و جمال است در این رنگ. بکوشیم که الهام بگیریم از این فصل بهاران. بهار است، ولی حیف که نا نیست! و درحال گذر کردن از ماست به تندی!

(معلم شهیدم محمد جواد حسن زاده / روحش شاد و راهش پر رهرو باد!)

* * *

(3)

اربعین

   مولای من! کاش می دانستم در آن هنگام که بی تاب باده وصل یار بودی و لبهای بی قرارت جام وصل را انتظاری سخت می کشید، تو بیشتر تشنه دیدار یار بودی، یا او تشنه دیدار تو.

   کاش می توانستم به دل دریاها سری بکشم و سوز دلشان را احساس کنم و مرواریدهای اشک را از دیدگان ماهیان دریا پاک کنم و با خروش و فریاد امواج و ساحها هم ناله شوم و آن زمان که دست سهمگین امواج بر سینه ستبر ساحل می خورد با آنها برای تو سینه بزنم.

   اماما! صد قافله دل را به کربلا کشانده ای بدین سان کربلا شد بهشت عشاق و اینک این بهشت دارالاماره قلبهاست. هنوز که هنوز است دلها از این دارالاماره فرمان می گیرند و در آن نماز عشق و بندگی خوانده و درس جهاد فرا می گیرند.

   مولانا! آتش عشق تو نمی سوزاند، زندگی داده و حیات می بخشد؛ حیاتی طیبه. ما با زیارت تو همه شهیدانمان را یک جا زیارت می کنیم، مگر می شود شهدایی که شمع وجودشان بودی در جنت حق، پروانه شمع وجود تو نباشند.

(دوست شهیدم ایلیا پطروسیان / گاهی چقدر دلم برایش تنگ می شود!)

کاش از شهدا رسمشان را می آموختیم؛ نه فقط اسمشان را!

 

* * *

(4)

سال 1385

زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی
مدد ز غیر تو ننگ است یا علی مددی

 

* * *

 

حرف آخر:

زیباترین بهار، پایان انتظار است...!

 

 

حیدر مدد      


 

نظرات شما ( )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یکشنبه 103 آذر 4

d
خانه c
d سجل c
d
نامه رسون c


خانه‌ی دوست کجاست!؟


به ذره گر نظر لطف بوتراب كند /// به آسمان رود و كار آفتاب كند


همسر مهربان
عرفه (حسین آقا)
عمداً (مهدی عزیزم)
مختصر (روح‌اله رحمتی‌نیا)
ترنج
راز خون (سجاد)
مشکوة
لب‏گزه
دیاموند

 


ارمیا نمایه

امام مثل بقیه نبود. با همه فرق می‌کرد. امام مثل هوا بود. همه آن ‌را تجربه می‌کردند. به نحو مطبوعی، عمیقاً آن ‌را در ریه‌‌ها فرو می‌بردند. اما هیچ‌‌وقت لازم نبود راجع به آن فکر کنند. هوا ماندنی است. امام دریا بود. ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب ندارد. امام مثل آب بود. ماهی‌‌ها به‌‌‌جز آب چه ‌می‌دانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه زمینی که آرام‌تر از دریاست، شروع می‌کند به تکان‌خوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه می‌شد نوشت که به ‌نحو ناجوری دست و پا می‌زند. تنش را به زمین می‌کوبد. گاهی به اندازه طول بدنش از زمین بالاتر می‌رود و دوباره به زمین می‌خورد. علم می‌گوید ماهی به خاطر دورشدن از آب، به دلایلی طبیعی، می‌میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می‌کند که ماهی از بی‌آبی به دلایلی طبیعی نمی‌میرد. ماهی به‌خاطر آب خودش را می‌کشد!

ارمیا / رضا امیرخانی


نوشته‌های قبلی
هفتای‌اول( بهمن83 تا آذر84 !!!)
هفتای‌دوم( آذر84 تا بهمن84)
هفتای‌سوم( بهمن و اسفند84)
هفتای‌چهارم(فروردین‏واردیبهشت 85)
هفتای‌پنجم( اردیبهشت و خرداد 85)
هفتای‌ششم( خرداد و تیر85)
هفتای‌هفتم( تیر و مرداد85)
هفتای هشتم(شهریورتاآبان85)
هفتای نهم( آبان 85 تا آخر 86)
هفتای دهم(بهار،تابستان و پاییز87)
هفتای یازدهم(اسفند87 تا مهر88)

 


آوای ارمیا


 


جستجو در متن وبلاگ


 


کل بازدیدها: 311601
بازدید امروز: 19

بازدید دیروز:38


اشتراک در خبرنامه
 
با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ باخبرشوید.