پیشنوشت(این پیشنوشت سه روز بعد از نوشتهی زیر ارسال گردیده است.) : به علت برخی ابهامات بوجود آمده، عنوان یادداشت حذف گردید؛ و همچنین دو تا از پینوشتها. (همانطور که پیش بینی میکردم شد!!!)
* * *
در روزهای گذشته بحث مبارزه با بدحجابی و دستور ورود خانمها به ورزشگاهها خیلی داغ بود. یاد یکی از کارهای سید موسی صدر افتادم. نوشتم تا شما هم بخونید:
در اواسط قرن بیستم میلادی و در کشوری چون لبنان که توسط برخی دولتمردان مغرور مسیحی اداره میشد، زن هنوز موجودیت و ارزش واقعی خود را نیافته بود. در واقع حضور انحصاری زنان در خانه و عدم شرکت ایشان حتی در مراسم مذهبی، بالاترین مقامی بود که میشد برای این قشر در نظر گرفت. بیروت که «سوییس خاورمیانه» خوانده میشد، در حقیقت عشرتکدهی شیخ نشینهای عرب بود و بر اساس آمارهای موجود، در این شهر 16.000 مرکز فساد دایر بود که بیش از 85 درصد فاحشههای آن را «دختران شیعه جنوب» تشکیل میدادند، که به دلیل فقر و فلاکت از کُلفَتی به فساد کشیده میشدند. در لبنان مسئله حجاب و بیحجابی زن اصلا مطرح نبود؛ داستان برهنگی یا به تعبیر عربها «خلاعت» مورد بحث بود؛ که آن هم علل گوناگونی داشت. گذشته از نزدیکی لبنان به اروپا، روش مقامات مسئول، متنفذین و سرمایه داران بزرگ هم در این امر مؤثر بوده است. این دسته با زن تجارت میکردند. «تجارت با زن» تنها به معنای معروف این کلمه نبود؛ بلکه مجله و روزنامه یا فروشگاهی که با عکسهای نیمه عریان زن و فروشندگان زیبا سطح فروش خود را بالا میبرد، با زن تجارت میکردند. در لبنان برای جلب سیاح سعی میشد لباسهای زنها در خیابانها، مجالس، هتلها، کنارههای دریا، فروشگاهها و تفریحگاهها و حتی ادارات دولتی طوری طراحی شود که غریزه بینندگان را به بهترین وجهی تحریک کند.... تهیه لباسهای آخرین مد و افراط در تعدد و تنوع لباس خانمها، بزرگترین رقم بودجه خانوادهها را تشکیل میداد! آنچه خطر این بیپروایی را میافزاید، مسئله بیسوادی و تهیمغزی و دور بودن آنها از تعالیم اخلاقی و دینی است. این امر زره و وسیله دفاع زن را در برابر سیل فساد و هجوم شهوات، میستاند. از این رو آن چه بیش از همه فکر او (سید موسی صدر) را مشغول کرده بود، بالا بردن سطح فکری و تربیتی خانمها بود. ولی عدم حضور ایشان در مساجد و مجالس مذهبی این امر را مشکل میکرد. به علاوه چون شخصیت خانمها غالبا با زیبایی، تظاهر به تجمل و مد آمیخته بود، ترس از دعوت به پوشیدگی و حجاب سبب شده بود که از روحانی و دعوت دینی فاصله بگیرند. سرانجام پس از مدتی مطالعه و بررسی فراگیر، به این نتیجه رسید که از روش دعوت غیر مستقیم استفاده کند. در اولین اقدام اعلام شد که زنان حق عضویت در جمعیت برّ و احسان را دارند. با تبلیغاتی که شد در مدتی کوتاه متجاوز از 200 نفر زن عضو شدند و در سال اول، خودشان هشت نفر از هیئت مدیره را انتخاب کردند. کسب جایزه فعال ترین عضو در سال 1960، به دلیل «روحیه مردم دوستی و عاطفه» توسط یکی از زنان فعال در امور خیریه هم سبب دلگرمی و استقبال بیشتر ایشان گردید. به سفارش سیّد، برای افزودن علاقه زنان به اهداف جمعیت، توزیع شهریه فقرا و رسیدگی به حال خانوادههای فقیر هم به عهده ایشان گذاشته شد. خانمهای عضو جمعیت رفته رفته جلسات سخنرانی ماهیانه، نماز جماعت روزهای جمعه و مجالسی ویژه اعیاد و وفیات بر پا نمودند و پس از یک سلسه بحث و گفتگو در لباس پوشیدن، حد متوسطی را انتخاب کردند. و کمکم امید به آینده ای روشن، موجب حرکت و رشد آنها شد.
* یک وقت عده ای پیش یکی از مراجع وقت، سعایت کرده بودند که سیّد موسی صدر در جلساتی که زنان بیحجاب شرکت دارند، حضور پیدا میکند و با آنان دست میدهد! گفته بودند که امام صدر اهل کتاب را پاک و مصرف ذبیحه آنان را جایز میداند و... ایشان هم در جواب گفته بودند که آقای صدر خود مجتهد است؛ بهتر از دیگران میداند که چگونه با مسایل اجتماعی برخورد کند!
*
روحیه همدلی و یکرنگی که در میان این قشر ایجاد شده بود، سبب شد خیلی زود بتوانند با جمع آوری اعانات، چند مؤسسه خیریه و مراکزی چون پرستاری و کودکستان را نیز تأسیس کنند. یکی از معروفترین این مراکز «بیت الفتاه» یا خانه دختران بود که دختران بیسرپرست در آن نگهداری میشدند و با آموزش هنرهای مختلفی چون خانهداری، هنرهای دستی و حتی دفاع شخصی، استقلال از دست رفتهی خود را باز مییافتند.
سیّد موسی صدر - نگاهی به زندگی و مبارزات امام موسی صدر / بخش: زنان گران قیمت ولی تهی مغز / نویسنده: فرشته مرادی / از سری کتاب دانشجویی
امیدوارم ماجرایی که نقل کردم مفید بوده باشد. ... سوال! وضع حجاب در کشور ما - یا بهتر بگویم در شهر تهران - به اندازهی آن روزهای لبنان (بیروت) و دوران قبل از انقلاب که افتضاح نیست؟ هست؟ در ثانی حکومت الان ایران هم به هیچ وجه قابل مقایسه با حکومت آن زمان لبنان و باز دوران شاه ملعون نیست. پس اولا توانایی ما در روبرو شدن با پدیدهی بدحجابی بسیار زیاد است و راههای متنوعی هم در پیش روی ماست. ثانیا، ما به مشکل لاینحلی برخورد نکردهایم. نکتهی دیگری که به ذهنم میرسد این است که فکر میکنم در ذهنیت اکثر دختران و زنان به اصطلاح بدحجاب (و همین طور آقایون بدحجابتر) یک تصور ضد حزب اللهی شکل گرفته است. یک جور تعصب منفی پیدا کردهاند نسبت به همچین افرادی. متاسفانه در سالهای گذشته جاذبههای ما کم بوده است! بایستی اول این تصور غلط پاک شود. این هم نه به زور پاک میشود و نه با نوازش! بایستی ارزشها زنده شود. یک خانم چادری بایستی «در ظاهر» بسیار برتر از حتی یک خانم مانتویی ولی با حجاب جلوه داشته باشد. چرا در خیلی جاها آن طور که یک مانتویی را تحویل میگیرند یک چادری را تحویل نمی گیرند؟ چرا با آن جوانی که محاسن دارد و پیراهنش روی شلوار است (یا حتی زیر شلوار!) رفتار متفاوتی دارند!؟ فکر نمیکنید اولش به خودمان بر میگردد که جاذبه نداریم!؟ و بعد به رفتار غلط بعضی از ظاهرالصلاحها و در نهایت به کج فهمی طرف مقابل!؟ و معضل دیگر: هر جا که یک کمی فاسد شد فوری بچه حزب اللهیها خالیش کردند! - آی کوه نریدا! دختر و پسر تو هم میلولن! دختراش فلانند! پسراش بهمان! - اصلا زشته بچه حزب اللهی بره ورزشگاه!!! نهههههه! فحش میدن آب دار! فحشای خواب آور! بلههههه! - چی گفتی؟ دانشکده هنر!!!؟ میخوای بری فیلمساز بشی!؟ ... بچهها بیاید براش فاتحه بخونید! ... و قص علی هذا. تازه همهی آنهایی هم که وارد شدند با قیافهی اصلی خودشان وارد نشدند تا حساب کار دست بقیه بیاید! البته بعضا هم حق داشتند بندگان خدا. گذشته از اینها... برگردیم به همان بخش زنان و... دختران! قبول کنیم برای اصلاح فردی باید خواستههای او را مورد توجه قرار داد. (ولی نه هر خواستهای!) زنان و دختران امروزی آزادی «اجتماعی» میخواهند نه آزادی «وِلـِنگ و واری!» وقتی یک دختر نتوانست با فعالیتهای اجتماعی خودش را در اجتماع بروز دهد، با یک چیز دیگر خودش را نشان میدهد! تو خونشه دیگه! باید بهش توجه بشه! وگرنه زن نیست! خب کافیه سطح فکری و فرهنگی اش پایین باشد، یا اطلاعات مذهبی کمی داشته باشد، یا تحت تاثیر محیط، یا هر عامل دیگری این جوری میشود! با بزک کردن و سرخآب سفیدآب مالیدن خودش را نشان میدهد! با پاچههای کوتاه که هرچه گل و شیرنی هم برایش بخری با زمین آشتی نمی کنند! آقا جان! باید برای بالاخانه گل و شیرینی خرید نه...! لا اله الا ا...! البته گاهی اوقات هم پیش میآید که کرم از خود درخت است! جای نگرانی نیست! آن هم با کار بر روی همان بالاخانه درست میشود! توکل بر خدا! اما از شوخی گذشته، چقدر دلم میسوزد وقتی در خیابان دختران بدحجابی را میبینم که در کنار مادران چادریشان...! - استغفر الله! من دیدم!؟ تکذیب میکنم آقا! تکذیب میکنم! ...
* * *
پی نوشت:
(1)این رو هم بخونید. نظر جالبی داده.
(2) مخلص همهی معلّمین عزیز هستیم با خدمات پس از فروش!
* * *
حرف آخر:
میگویند: «مشتاقی است مایهی مهجوری.» این صحیح است؛ اما عکس آن هم صحیح است که: «مهجوری است مایهی مشتاقی!» کتاب مسئله حجاب / متفکر شهید استاد مرتضی مطهری (یادش گرامی! نثار روحش صلوات)
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |