سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 ● لیلة القدر جمعه 86 فروردین 31 - ساعت 3:30 عصر - نویسنده: ارمیا معمر

بسم الله الرحمن الرحیم
قالت فاطمة الزهراء سلام الله علیها: «مَنْ أصْعَدَ إلَی الله خالص عِـبادَتِه، أهْبَطَ اللهُ إلَیْهِ أفـْضَلَ مَصْلَحَتـِه»

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «هرکس عبادت خالصانه‏اش را به سوی خدا بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحتش را به سوی او نازل می‌گرداند.»

 

 

* * *

 

 

ما آن را در شب قدر نازل کردیم.
تو چه می‌دانی که شب قدر چیست؟
نمی‌خواهی یک شبه ره بیش از هزار ماهه را طی کنی؟
نمی‌خواهی همه‌ی امور و مصلحت‌های حیاتت به عالی‌ترین و زیباترین شکل ممکن رقم بخورد؟
نمی‌خواهی به رحمت و سلامت پروردگارت نائل شوی؟

 

   بهتر از این چه می‌خواهی؟ چرا نشستی؟ دست به دامنش شو! فرصت را از دست مده! فقط یک خیر کثیر می‌تواند تو را یک شبه به چنین مقاماتی برساند. از او بخواه تو را قبول کند! به زیارتش بروی. به او برسی؛ به اندازه‌ی تمام ظرفیت و گنجایش وجودی‌ات. تا حقیقت شب قدر را درک کنی. تا یک شبه به ملاقات من بیایی!

   ولی مراقب باش! او این روزها بیمار است. مادر هستی بازو و پهلویش شکسته! غم پدر را تحمل می‌کند. غربت و مظلومیت شویش را می‌بیند. شکستن حرمتش (که حرمت من بود.) غصب فدکش، عهد شکنی مردم، بدعت‌های تازه در دین، همه و همه بار سنگینی است که یک تنه به دوش کشیده! آن‌قدر که تحلیل رفته و گوشت تنش... وای بر این مردم ... وای بر این مردم ظالم که ناموس مرا آواره‌ی کوچه‌ها کرده‏اند و علی‌اش را خانه نشین! وای به حال کسانی که او بر آن‌ها غضب کند! که باعث شدند او از این دنیا سیر گردد!
   نظاره کن! از من تعجیل در وفاتش را خواسته! دعای او را مستجاب کنم یا علی را تنها ببینم؟ که او نیز این‌گونه مرا می‌خواند: «یا مَن إس۫مُهُ دَواء و ذِکرُهُ شِفاء و طاعَتُهُ غِنا! إر۫حَم۫ مَن۫ رَأسُ مالِهِ الرَّجاء و سِلاحُهُ البُـکاء» و من بر همه‏ی امور قادرم. و حاجت هرکس که مرا بخواند مستجاب خواهم کرد!

   و اما تو! این روزها بسیار مراقب باش! مبادا به زخم او نمک بپاشی! هرروز به عیادتش برو. از او دلجویی کن. اشک بریز. و سعی کن حقیقت شب قدر را بفهمی و درک کنی! و یادت باشد؛ ما این کوثر را به پدرت محمد(ص) عطا کردیم.

 

 

* * *

 

 

آی مسلمونا!

حال مادرم خرابه

دیدن مریض ثوابه

 

 

حیدر مدد      


 

نظرات شما ( )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 103 آذر 5

d
خانه c
d سجل c
d
نامه رسون c


خانه‌ی دوست کجاست!؟


به ذره گر نظر لطف بوتراب كند /// به آسمان رود و كار آفتاب كند


همسر مهربان
عرفه (حسین آقا)
عمداً (مهدی عزیزم)
مختصر (روح‌اله رحمتی‌نیا)
ترنج
راز خون (سجاد)
مشکوة
لب‏گزه
دیاموند

 


ارمیا نمایه

امام مثل بقیه نبود. با همه فرق می‌کرد. امام مثل هوا بود. همه آن ‌را تجربه می‌کردند. به نحو مطبوعی، عمیقاً آن ‌را در ریه‌‌ها فرو می‌بردند. اما هیچ‌‌وقت لازم نبود راجع به آن فکر کنند. هوا ماندنی است. امام دریا بود. ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب ندارد. امام مثل آب بود. ماهی‌‌ها به‌‌‌جز آب چه ‌می‌دانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه زمینی که آرام‌تر از دریاست، شروع می‌کند به تکان‌خوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه می‌شد نوشت که به ‌نحو ناجوری دست و پا می‌زند. تنش را به زمین می‌کوبد. گاهی به اندازه طول بدنش از زمین بالاتر می‌رود و دوباره به زمین می‌خورد. علم می‌گوید ماهی به خاطر دورشدن از آب، به دلایلی طبیعی، می‌میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می‌کند که ماهی از بی‌آبی به دلایلی طبیعی نمی‌میرد. ماهی به‌خاطر آب خودش را می‌کشد!

ارمیا / رضا امیرخانی


نوشته‌های قبلی
هفتای‌اول( بهمن83 تا آذر84 !!!)
هفتای‌دوم( آذر84 تا بهمن84)
هفتای‌سوم( بهمن و اسفند84)
هفتای‌چهارم(فروردین‏واردیبهشت 85)
هفتای‌پنجم( اردیبهشت و خرداد 85)
هفتای‌ششم( خرداد و تیر85)
هفتای‌هفتم( تیر و مرداد85)
هفتای هشتم(شهریورتاآبان85)
هفتای نهم( آبان 85 تا آخر 86)
هفتای دهم(بهار،تابستان و پاییز87)
هفتای یازدهم(اسفند87 تا مهر88)

 


آوای ارمیا


 


جستجو در متن وبلاگ


 


کل بازدیدها: 311650
بازدید امروز: 26

بازدید دیروز:42


اشتراک در خبرنامه
 
با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ باخبرشوید.