●
و فدیناه بذبح عظیم
دوشنبه 87 آذر 18 - ساعت 8:13 عصر - نویسنده: ارمیا معمر
همتون ماجرا رو شنیدید. شاید هم قسمتتون شده و به شیطون هم سنگ زده باشید! این حرفی هم که میخوام بزنم-به قول آقایون مداحا- کنایه نیست! اصل داستانه! من فکر میکنم خود حضرات ابراهیم و اسماعیل هم بعد اون جریانات روضهخون امام حسین علیهالسلام شده باشن! هرسال عید قربون، یه گوشهای، شایدم تو همون منا، کنار هم میشستن و با هم زمزمه میکردند: او میدوید و من میدویدم / او سوی مقتل، من سوی قاتل او مینشست و من مینشستم / او روی سینه، من در مقابل او میکشید و من میکشیدم / او خنجر از کین، من ناله از دل او میبرید و من میبریدم / ...
* * *
این سیل خروشان دستگرمی است ما گریه را برای محرم گذاشتیم...
امام مثل بقیه نبود. با همه فرق میکرد. امام
مثل هوا بود. همه آن را تجربه میکردند. به
نحو مطبوعی، عمیقاً آن را در ریهها فرو
میبردند. اما هیچوقت لازم نبود راجع به آن
فکر کنند. هوا ماندنی است. امام دریا بود.
ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب
ندارد. امام مثل آب بود. ماهیها بهجز آب
چه میدانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی
ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه
زمینی که آرامتر از دریاست، شروع میکند به
تکانخوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه میشد
نوشت که به نحو ناجوری دست و پا میزند. تنش
را به زمین میکوبد. گاهی به اندازه طول بدنش
از زمین بالاتر میرود و دوباره به زمین
میخورد. علم میگوید ماهی به خاطر دورشدن از
آب، به دلایلی طبیعی، میمیرد. اما هر کس یک
بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد،
تصدیق میکند که ماهی از بیآبی به دلایلی
طبیعی نمیمیرد.
ماهی بهخاطر آب خودش را میکشد!