سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 ● نوزاد جمعه 89 تیر 25 - ساعت 7:9 صبح - نویسنده: ارمیا معمر

اصلاً نوزاد حرمت داره. فرقی نمی‌کنه اون نوزاد کی باشه. بچه‌ای باشه که مادر از ترس کشته شدن نوزادش اونو با صندوقچه‌ای توی آب بندازه و بچه یه راست بره تو دل دشمن درجه یکش؛ اما همون دشمن سنگ‌دل، دلش نرم می‌شه و اون نوزاد رو بزرگ می‌کنه! شاید به خاطر این ملاطفتی که فرعون در حق موسی کرد خدا به پیامبرش فرمود: «فقولا له قولاً لــَّیــِّناً لعله یتذکر أو یخشی» (با فرعون به نرمی سخن بگوئید...)

یا نوزادی باشه که مادرش هفت مرتبه بین دو کوه هروله کنه و هربار سراب ببینه؛ ولی خدا از زیر پاهای نوزاد چشمه‌ای جاری کنه که بعد از هزاران سال حاجیا از اون چشمه برای شفا آب سوغات ببرن.

یا نوزادی باشه که بدون پدر به دنیا اومده باشه و با زبون گرفتن، مادر روزه‌دارش رو از موضع تهمت نجات بده.

یا نوزادی باشه که با دنیا اومدنش و به حرمتش آتش‌کده‌ای بعد از هزاران سال خاموش بشه، طاق بزرگی فرو بریزه، دریاچه‌ی خشکیده‌ای دوباره پرآب بشه و خیلی اتفاقات مهم دیگه تو دنیا بیوفته.

یا نوزاد سه روزه‌ای باشه که به حرمتش دیوار خانه خدا مجدد شکافته میشه و در آغوش پیامبرش میگه: از انجیل برات بخونم!؟ تورات!؟ یا قرآنی که هنوز نازل نشده!؟

یا نوزادی که در رحم با مادرش سخن می‌گفت و به مادر می‌فرمود اگه زنان مکه تنهات گذاشتن غصه نخور! من مونستم.

یا نوزادی که سه روز آسمونیا اونو پیش خودشون بردن و به جای لباسی که مادر از پشم شتر براش بافته بود حریر بهشتی تنش کردند.

فرقی نمی‌کنه نوزاد کی باشه. ولی باشه، نبی باشه، امام یا امام‌زاده‌ای؛ یا حتی یه نوزاد معمولی. بالاخره نوزاد حرمت داره. بابا...! اگه یه طلبکار بره در خونه بدهکاری، با عصبانیت در بزنه، بدهکار با بچه شیرخوارش بیاد دم در، طلبکار دلش نرم میشه و هرچه‌قدر هم بدخو باشه باز به حرمت اون نوزاد به باباش فرصت میده! «- باشه حالا بعداً پولمو بده...»

* * *

زره از تن بیرون کرد؛ امامه پیامبر را بر سر گذاشت، عبای پیامبر، شتر پیامبر... قرآن بر سر... «- حرامی را حلال کردم؟ حلالی را حرام کردم؟ خونی از شما بر گردن من است؟...» افاقه نکرد. ... رفت و دوباره بازگشت. ... حسین(ع) زیر عبایش چه پنهان کرده که حرمتش از قرآن بیشتره!؟ ... «- آبش ندید میمیره! بدید هم میمیره!» ...

بابا...! طلبکار هرچه‌قدر هم بد خو باشه به بدهکارش فرصت میده...!

السلام علی من هتک حرمته

الهی بدم المظوم

 

 

حیدر مدد      


 

نظرات شما ( )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شنبه 103 آذر 3

d
خانه c
d سجل c
d
نامه رسون c


خانه‌ی دوست کجاست!؟


به ذره گر نظر لطف بوتراب كند /// به آسمان رود و كار آفتاب كند


همسر مهربان
عرفه (حسین آقا)
عمداً (مهدی عزیزم)
مختصر (روح‌اله رحمتی‌نیا)
ترنج
راز خون (سجاد)
مشکوة
لب‏گزه
دیاموند

 


ارمیا نمایه

امام مثل بقیه نبود. با همه فرق می‌کرد. امام مثل هوا بود. همه آن ‌را تجربه می‌کردند. به نحو مطبوعی، عمیقاً آن ‌را در ریه‌‌ها فرو می‌بردند. اما هیچ‌‌وقت لازم نبود راجع به آن فکر کنند. هوا ماندنی است. امام دریا بود. ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب ندارد. امام مثل آب بود. ماهی‌‌ها به‌‌‌جز آب چه ‌می‌دانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه زمینی که آرام‌تر از دریاست، شروع می‌کند به تکان‌خوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه می‌شد نوشت که به ‌نحو ناجوری دست و پا می‌زند. تنش را به زمین می‌کوبد. گاهی به اندازه طول بدنش از زمین بالاتر می‌رود و دوباره به زمین می‌خورد. علم می‌گوید ماهی به خاطر دورشدن از آب، به دلایلی طبیعی، می‌میرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق می‌کند که ماهی از بی‌آبی به دلایلی طبیعی نمی‌میرد. ماهی به‌خاطر آب خودش را می‌کشد!

ارمیا / رضا امیرخانی


نوشته‌های قبلی
هفتای‌اول( بهمن83 تا آذر84 !!!)
هفتای‌دوم( آذر84 تا بهمن84)
هفتای‌سوم( بهمن و اسفند84)
هفتای‌چهارم(فروردین‏واردیبهشت 85)
هفتای‌پنجم( اردیبهشت و خرداد 85)
هفتای‌ششم( خرداد و تیر85)
هفتای‌هفتم( تیر و مرداد85)
هفتای هشتم(شهریورتاآبان85)
هفتای نهم( آبان 85 تا آخر 86)
هفتای دهم(بهار،تابستان و پاییز87)
هفتای یازدهم(اسفند87 تا مهر88)

 


آوای ارمیا


 


جستجو در متن وبلاگ


 


کل بازدیدها: 311552
بازدید امروز: 8

بازدید دیروز:73


اشتراک در خبرنامه
 
با ارسال فرم فوق می‌توانید از به‌روز شدن وبلاگ باخبرشوید.