پدر بخشندهای بیمنت است که کریمان عالم مدیون اویند!
پدر تکیهگاهی استوار است که کوهها به پشتوانه او سرپا ایستادهاند!
پدر حافظی مقتدر است که خود آماج بلاهاست!
پدر سر پنهانی است که پشت هر مخلوقی قرار دارد! آنرا که پدر نباشد جان نباشد حتی اگر زیست کند؛ و آنرا که پدر باشد زنده است حتی اگر شیئ باشد!
پدر واژه بیانتهایی است که میتواند پشت تمام کلمات عالم بنشیند و به آن هویت بخشد!
گویی هرکه را پدر باشد نامدار عالم است!
پدر خاک ... پدر آب ... پدر باد ... پدر آتش ... پدر عشق!
پدر فیزیک ... پدر شیمی ... پدر ریاضی ... پدر فلسفه ... پدر منطق ... پدر نجوم ... پدر حکمت!
پدر من ... پدر تو ... پدر خانه ... پدر مادر!
پدر کوه ... پدر رود ... پدر جنگل ... پدر دشت ... پدر گندم ... پدر نان!
پدر نان...
پدر ... نان ... بابا ... بابا ...
بابا
نان
داد...!
بابا!
اولین کلمهای که یاد گرفتیم بگوییم و اولین کلمهای که یاد گرفتیم بنویسیم!
* * *
و اکنون فرزندی که 295 روز است پدرش را نبوسیده؛ فرزندی که تلقین به کسی گفت که خود از او شهادتین را آموخته بود!
فرزندی که صورت به صورت پدرش گذاشت و نمیداند چرا صحنهی کربلا در نظرش مجسم شد!؟
فرزندی که هنوز بوی کافور از مشامش بیرون نرفته ولی هنوز مرگ پدر را قبول ندارد.
چون هنوز زنده است، هم آن فرزند و هم آن پدر.
که اگر مرده بود اکنون من نیز مرده بودم.
پس زندهام چون پدرم زنده است...
صلوات و فاتحه برای شادی روح همهی پدر و مادرای از دنیا رفته فراموش نشود.
حیدر مدد