
لاله از سوز عطش بنهاده سر بر روی خاک ابر بی انصاف را بنگر که بر دریـــــا گریست!
یا ساقی مددی
پسر بچه ای شیرین زبان است. همه می دانند که چقدر محبوب رسول خداست. از شیرین زبانیش هرچه بگویم کم گفتم. روی پای پدر نشسته و با پدر سخن می گوید. پدر هم با گوش دل حرفهایش را می شنود و خدا را به خاطر داشتن چنین فرزندی شکر می گوید. گاهی پسر شکر ریزی می کند و پدر کام دلش شیرین می شود. گاهی هم پدر می گوید و پسر حفظ می کند. تا این که ناگهان لبان مبارکش را می چرخاند به این سوال که:
- یا أبا ... ! من افضلم یا شما !؟ (!؟!؟!؟!؟!؟!؟)
(نمی دانم امام المتقین، امیرالمؤمنین علی عالی اعلی، علیه آلاف تحیة و الثناء، کسی که عین الله ست؛ کسی که اگر همه ی مردم بر محبت او جمع می شدند خداوند عزّوجل آتش (جهنم) را خلق نمی کرد. کسی که پیامبر خاتم صل الله علیه و آله در باب فضیلتش می گوید: « اگر درختان عالم قلم شوند و دریاها مرکب گردند و جنیان حسابگر و آدمیان نویسنده باشند، نمی توانند فضایل علی بن ابیطالب (علیه السلام) را به حساب آورند.» کسی که خودش در وصف خودش میگوید: «من آدم اولم. من آیت و نشانه ی خداوندم. من حقیقت اسرار الهی ام. من پدید آورنده ی برگ گیاهانم. من به بار آورنده ی میوه ی درختانم. من جاری کننده ی رودخانه هایم. من ... . من همان نوری هستم که موسی در کوه طور از او هدایت گرفت. من صاحب صور اسرافیلم. من بیرون آورنده ی مردگان از قبرم. من صاحب روز قیامتم. من همراه نوح و نجات دهنده ی اویم. من همراه ایوب در بلاهاها و شفا دهنده ی اویم. من ... . من همان کسی ام که آسمان ها را با دستور خدایم برافراشتم. و...» کسی که کریم اهل بیت امام حسن بن علی علیه السلام در شب شهادتش گفت: « به خدا قسم! امشب مردی در بین شما قبض روح گردید که پیشینیان از او پیشی نگرفتند جز در فضل نبوت. و آیندگان به او نخواهند رسید.» نمی دانم چنین شخصی از این سوال تعجب کرد یا نه!؟)
- عزیز دلم من نمی گویم. خودت بگو! ... بگو که کدام یک از ما با فضیلت تر است!؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
- من افضلم!
- چرا پسرم!؟
- چون من جدی چون رسول الله (ص) دارم که تو نداری! ...
مادری چون فاطمه (سلام الله علیها) دارم که تو نداری! ...
پدری چون تو دارم که خودت نداری!!! ...
برادری چون حسن (ع) دارم که تو نداری! ...
و خواهری چون زینب (سلام الله علیها) دارم که تو نداری!
* * *
به گیسوی سیاهت تا نداری! وفا داری ولی با ما نداری!
چرا مجنون تر از مجنون نباشم!؟ تو چیزی کمتر از لیلا نداری!
چو ریزد شانه زلفت را به شانه بکند هر مویی صد دل نشانه
پر و بال دل ما را مسوزان که دارد بر سر زلف تو لانه
* * *
پی نوشت: (1) کاروان کاری از بر و بچه های گروه فاطمیون
(2) بفرمایید روضه! هر شب از ساعت هشت تا ...
(3) قرار بود در مورد کربلا رفتن شهید ایلیا بگم؛ ولی... پشیمون شدم. لطفا بنده رو ببخشید!
* * *
حرف آخر:
امشب شهـادت نـامه ی عشّـاق امضا می شود فردا ز خون عاشقان این دشت دریـا می شود
یا حضرت عبّاس دلم را دریاب
حیدر مدد
نظرات
شما ( ) |